|
یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:26 :: نويسنده : monarch
پسر و دختر جوان دست به دست هم به آرومي از پله هاي کافي نت پايين اومدن، بوي عطري که زده بودن توي سالن پيچيد... از تميزي برق ميزدن، از متصدي يک سيستم درخواست کرده و پاي سيستم نشستند... گمانم براي ثبت نام وام ازدواجي آمده بودند... چقدر خوب ميشد اگر بعد از ازدواج هم زندگي را انقدر شيرين و ساده ميديدند و باز هم دست در دست هم مشکلاتشان را حل ميکردند... اما افسوس در اکثر مواقع سختي هاي زندگي عرصه را بر وجودشان تنگ کرده و همان مردي که ديروز هزار حرف شيرين و اميد دست نيافتني در دل زن کاشته بود ... خود واقعيش را نشان ميدهد و ... کم کم آن رابطه شيرين به يک عادت در کنار هم بودن تبديل ميشود همه کساني که تا ديروز در جشن عروسي برايت پايکوبي کرده و دست زده و مي رقصيدند اکنون به دشمناني تبديل مي شوند که چشم رويت را ندارند و مدام پشت سرت حرف ميزندد... حسرت اين چيزها را که از ما گرفتند اميدوارم اين زوج جوان تا اخر عمر همينطور شاد و خرم باقي بمانند نظرات شما عزیزان: خوابـــ و بــ ـیـــ دار
![]() ساعت8:52---26 ارديبهشت 1391
سلام عزیزم از حضور گرمت در وبلاگم لدت بردم لینک شدی دوست خویم!!!
سلام عزیزم وبلاگت خیلی قشنگه به منم سربزنی خوشحال میشم
![]() پرنس
![]() ساعت20:35---24 ارديبهشت 1391
ما همه پشت عادت گم می شویم
بیسته کارت پرنس
![]() ساعت20:35---24 ارديبهشت 1391
ما همه پشت عادت گم می شویم
بیسته کارت ![]() ![]()
![]() |